دیدین از همه جا که نا امید میشین تنها روزنه امید فقط خداست. من خودم بارها پیش اومده و میگم خدایا تو رو خدا. این چند وقت خیلی اذیت شدم. شاید حقم بود. نمیدونم واقعا. دیروز پیش سیمین بودم. خیلی حرف زدم. اون یک ساعت یه جاهایی اشک توی چشمام حلقه بست. وقتی اومدم خونه چندان حالم خوب نبود. خیلی شاکی بودم بیشتر از خودم بعد مامان و آبجی. فقط به آبجی گفتم برام دعا کن خوب بشم. زیارت عاشورا خوندم. کلی با خودم حرف زدم. اونقد حالم بد شد که حس کردم احتمال داره اگر راه برم از شدت سرگیجه به در و دیوار بخورم. یه داروی دارم که اون زمانها که میگرنم شدت میگرفت اونو میخوردم. به محض خوردنش ۵ دقیقه بعد تمام اضطرابم از بین رفت و انگار نه انگار من مشکلی دارم.
باورم نمیشد که خوب شده باشم تا امروز و این ساعت من هیچ مشکلی نداشتم. اضطرابم کلا از بین رفته
چند ماه پیش که حالم بد بود این دارو رو خوردم تا از سر دردهام نجات پیدا کنم. من حتی این دارو و یک چهارمش میکردم تا به اون وابسته نشم. بعد که گوگل سرچ کردم متوجه شدم تمام اضطرابم به خاطر قطع کردن یک باره این قرص هست. یعنی تمام اضطراب این چند وقت به خاطر قطع کردن این دارو بوده و من فکر میکردم مریض شدم.
خدا گریهها و نالههای منو شنید. وقتی علتشو پیدا کردم به راحتی میتونم مشکلو حل کنم. باید برم دکتر بپرسم چطور قطعش کنم.
قطعا به خاطر دعاهای مادرم و شماها هم بوده. خیلی ممنون از همگی. فقط میخواستم بگم حالم خوبه و هیچ اضطرابی ندارم....
عیدتون هم مبارک 🌹🌹🌹
کاش این روزا تموم شه